نیازهای اساسی خودت رو می شناسی؟
در این مقاله میخوانید:
نیازهای انسانی بر اساس رویکردهای مختلف روانشناسی، متفاوته. در این مقاله، بر اساس نظریه ی تئوری انتخاب از دکتر ویلیام گلسر، نیازها رو شرح می دیم.
انسان ها، 5 نیاز اصلی دارند که عدم ارضای هر کدوم، می تونه باعث ناخشنودی بشه. در ادامه راجع بهشون صحبت خواهیم کرد.
- نیاز چیست؟ انواع نیازها؟ و چرا نیاز داریم؟
تو زندگی رفتارهای زیادی از ما سر می زنه و اطرافیانمون رفتارهای مشابه یا متفاوتی با ما انجام می دن. این که خیلی از اون رفتارها یه جور کنترل کردن آدما و امر و نهی کردن و مدیریت بقیه است یعنی کنترل بیرونیه. چه خوبه که رفتارهای ما بیشتر کنترل درونی و شخصی باشه و بتونیم خودمون رو مدیریت کنیم نه دیگرون رو.
همه ی این رفتارها انگیزه های زیربنایی دارن که باعث میشن این رفتارها از ما سربزنه.
می دونید روابط دراز مدت برای ما آدم ها مهمه و برای حیوانات اهمیت نداره.
دکتر گلسر ریشه ی همه ی این رفتارها رو _برخلاف روان شناسان فرویدینی و یونگی_ ریشه در ژن هامون می دونه و منظور اینه که ما به خاطر نیازهای ژنتیکی مون وارد واکنش و رفتار با آدما می شیم.
از کودکی گریه می کنیم، تا مادرمون نیاز به گرسنگی یا مراقبت از ما رو تامین کنه. همینطور که بزرگ تر می شیم، می فهمیم با کنترل کردن مادرمون عشق و محبتش به ما کم می شه و نیاز به عشق و تعلق مون سرکوب می شه. با گریه کنترلش نمی کنیم و یاد می گیرم برای ارضای نیازهامون باهاش وارد گفتگو و رابطه بشیم.
ما به طور مطلق تحت تاثیر ژن ها نیستیم که نتونیم مراقب و نگهداری از خودمون رو بیاموزیم. گلسر معتقده دستورالعمل های ژنتیکی دیگه ای به نیرومندی نیاز به بقا، روی ژن هامون داریم که در تمام طول عمر ما رو در جهت پیوند و رابطه با آدما سوق می ده. ژن های زیادی هستند که کارکردشون بر ما معلوم نیست و دکتر گلسر بر این باوره که برخی از همین ژن های ناشناخته اساس و پایه روان شناختی ما رو به عهده دارند.
نیازهای اساسی انسان در دیدگاه تئوری انتخاب عبارتند از:
- بقا
- قدرت
- عشق و تعلق خاطر
- آزادی
- تفریح و لذت
ما نیاز به بقا داریم برای رفع گرسنگی، امنیت، تشنگی و سرپناه.
*نیاز به عشق و دوست داشتن دیگری داریم.
* نیاز به قدرت داریم که صرفا برای انسان معنی پیدا می کنه و اگر قدرتی در حیوانات می بینید، برای نیاز به بقا، شکا رکردن و … است و وقتی هورمون ها و ژن هاش سیراب اند، حرکات قدرتمندانه نمایش نمی دهند.
*در وجود ما آدما نیاز به آزادی و رهایی هست و از اینکه توسط دیگری مدیریت بشیم، سرکشی می کنیم.
*و در پایان نیاز به تفریح، که بخش یادگیری، بازی و لذت ما رو تشکیل داده و همه ی این ها تو ژن های ما نهفته است. و خیلی از این ژن ها هنوز به شناخت قطعی و مشخصی نرسیدند.
تمام رفتارهای ما _با یه انگیزه ی ملموس_ واسه اینه که تا حد امکان از میزان و تعداد بیشتری احساس خوب برخوردار بشیم.
- منظور از نیاز به بقا و امنیت چیه؟
تا حالا دیدید که همه ی آدما از بدو حیات و بسته شدن نطفه تمایل به بودن دارند و تلاش می کنند که زنده باشند. واسه همین هرچی که نیاز به بقا و امنیت رو تهدید کنه، برامون مطلوب نیست و از دنیای مطلوبمون بیرونش می کنیم.
واژه اسپانیولی Ganas(شور زندگی) بهتر از هر واژه ی دیگه ای میل شدید به حفظ بقاء رو نشون می ده. یعنی سخت کوشی، پایداری و انجام هرکاری که بقای فرد رو تضمین می کنه و فراتر از بقاء، یعنی دستیابی به امنیته.
بعضی در حدی کار می کنند که سیر شوند و سقفی بالای سر داشته باشند، اما بعضی نیاز به بقاشون اینقدر زیاده که هرچقدر پول پس انداز می کنند، باز هم تامین نمی شن. ولی همیشه کار و پس انداز زیاد، برای بقا نیست.
نیاز به بقاء به میزان زیادی وابسته به فیزیولوژی ماست ولی به لحاظ ژنتیکی اینطور برنامه ریزی شدیم که برای ارضای 4 نیاز روان شناختی دیگه هم تلاش می کنیم.
اگر نیاز به بقاء تنها نیاز ما بود، بی اشتهایی روانی و خودکشی دیگه نباید وجود می داشت.
- منظور از نیاز به عشق و تعلق یعنی دوستم داشته باش؟
تقریبا تمام کتاب ها، نمایشنامه ها یا اپراهای بزرگ، داستان کسانی رو روایت می کنن که در جستجوی عشق رابطه ای با بار جنسی بسیار خوب شروع می کنن اما بعدها که پای انتقاد، سرزنش، شکوه، غرغر و حسادت به رابطه باز می شه، به طور فلاکت باری با سرخوردگی روبرو می شن.
بر خلاف تصور عموم که فکر می کنند نیاز به “دوست داشته شدن” دارند، ما نیاز داریم به کسی یا کسانی عشق بورزیم(همسر، فرزند، دوستان). این عشق گاهی عشق جنسی هم می شه که در رابطه ی زناشویی و شریک جنسی مون قرار می گیره. به قول حافظ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها!
- منظور از نیاز به قدرت چیه؟بین همه ی نیازها، نیاز به قدرت خیلی متمایز و شاخصه . قدرت به معنایی که آدما دنبالش هستند، خاص خود انسان.ما تنها گونه ی قدرت طلب و قدرت مدار هستیم و همین نیاز به قدرت ا زهمون بدو تولد کم کم جایگزین نیاز به بقا می شه و روی رفتارها و انتخاب های ما سایه میندازه.تو رابطه های دوستی، این نیاز به قدرت گاهی می تونه به یه رابطه ی خوب آسیب بزنه.خیلی از آدما نیاز به قدرتشون زیاده و می خوان اوضاع رو تحت کنترل قرار بدن، حرف خودشون رو به کرسی بنشونن، به بقیه دستور بدن، نظارت کنن و شاید برای این قدرت دست به هرکاری بزنن، حتی گاهی به قیمت قربانی کردن زندگی زناشویی، رابطه با بچه ها و والدین، متاسفانه حتی تا اقدام به قتل هم می تونه پیش بره.
قدرت به خودی خود، نه خوبه، نه بد. بستگی به تعریف، کسب و استفاده ما از قدرت داره.
نوجوون ها نیاز به قدرت شون بیشتر از باقی ایامه. زور و اجبار برای فرد قدرتمند هم نفعی نداره.
- منظور از نیاز به آزادی چیه؟
وقتی حس کنیم آزادی مون تهدید شده، نگران می شیم.
یه قانون طلایی میگه” با دیگرون طوری رفتار کن که دوست داری با تو رفتار بشه”
می دونید؟ کنترل بیرونی، فرزند قدرت و دشمن آزادیه.
و این قانون رذیلانه که می گه ” از قدرت خودت برای از بین بردن مخالفانت استفاده کن” علت اصلی رنج و عذاب بشر در سراسر دنیاست.
جالبه بدونید تامین نیاز به آزادی با خلاقیت همگامه.
هروقت نیاز به آزادی مون از دست بدیم، خلاقیت مون رو هم از دست می دیم. کشف مون سرکوب می شه. آنچه در من منحصر به فرد انسانی نبوغ بوده، سرکوب می شه، بروز نمیکنه و به خلق جدیدی نمی رسه.
آدم هایی که تو خلاقیت و آفرینندگی شون احساس آزادی دارند، به ندرت خودخواه و خودمحورند.
- نیاز به تفریح چه ربطی به یادگیری داره؟
تفریح، پاداش ژنتیکی یادگیری. ما وارثان کسانی هستیم که بیشتر و بهتر آموخته اند. به استثنای نهنگ ها، خوک های دریایی و دلفین ها، ما تنها مخلوقاتی هستیم که در تمام طول زندگی خود بازی می کنیم؛ واسه همین مدام توی طول زندگی مون یاد می گیریم.
روزی که بازی کردن رو کنار بگذاریم، یادگیری و آموختن هم متوقف می شه، و بهترین نشونه ی تفریح و نشاط خنده ست.
آدم هایی که عاشق هم می شن، چون نسبت به هم به شناخت و تفاهم رسیدن، وقتی با هم هستند اغلب در حال خنده اند. چون یادگیری صورت گرفته.
خیلی مهمه که از ابتدای زندگی بفهمیم متفاوت از دیگرونیم و فقط مالک خودمون هستیم.
یادتون باشه اگه خواهان آزادی بی قید و شرط هستید، اون رو نخواهید یافت. هیچ انسانی از فشار و نفوذ اطلاعات و دستورات نهفته در ژن هاش آزاد نیست.
ایمپویی جان یادت باشه
قدرت، عشق رو تخریب می کنه”
- کدوم نیاز مهم تر؟نیازها در همه به یک اندازه ست؟ بهتر تو ازدواج نیازهامون برابر هم باشه؟
هر نیازی به نوبه ی خودش از جایگاه مهمی برخورداره و در آدم ها متفاوته. نیاز به قدرت یا بقا، عشق یا آزادی و تفریح می تونه در افراد متفاوت باشه.
برای ازدواج و انتخاب همسر نمی شه به همین راحتی کد داد. نمی تونیم بگیم اگر اینطور باشید، مناسب ازدواج با هم هستید وگر نه نمی تونید. اما
- کسانی که هر دوشون نیاز به قدرت و کنترل گری بالایی دارند، به سختی با هم در رابطه خواهند بود.
- کسانی که نیاز به بقاشون متفاوته، رابطه شون به ناسازگاری می کشه.
- افرادی که نیاز به آزادی شون بالاست، به سختی تو رابطه متعهد می شن.
اگه ازدواج می کنید و نیاز به عشق و تعلق تون کمه و مهر نمی ورزید، مراقب رابطه تون باشید.
- چرا تو رابطه با دوست هامون رضایت بیشتری نسبت به همسرانمون داریم؟آدمها وقتی به تملک در رابطه می رسن، بطور انتخابی کنترل بیشتری می کنن و قصد تغییر طرف مقابل رو دارن. به گونه ای به نیاز آزادی طرف مقابلشون توجه نمی کنن و با اعمال قدرت مشخصا نمی تونن عشق، تعلق و مهرورزی رو بروز بدن، در نتیجه رضایت و خشنودی کمتر خواهد بود؛ اما در رفاقت و دوستی به ندرت کنترل بیرونی صورت می گیره و درنتیجه دوستان خوب پایدارترین منبع خشنودی دائمی ما هستند.بسیاری اعتقاد داریم که باید مالک شوهر، زن و شریک زندگی مان باشیم. تا زمانی که باورمان مالکیت باشد از مجبورکردن آدمها مضایقه نمی کنیم.
دوست عزیز
پیشنهاد می کنیم به چگونگی رفتارتون با دوستان نزدیک، روسا و افراد غریبه و مقایسه ی اون با چگونگی رفتارتون با دیگر افراد نزدیک زندگی تون بپردازید.
به شما کمک می کنه که ببیند چقدر با آن ها محترمانه برخورد می کنید و چگونه با حق مالکیت نیازهای نزدیکیانتون رو سرکوب می کنید.
ما توانایی تغییر آدم ها رو نداریم، فقط می تونیم بهشون اطلاعات بدیم. اون ها میتونن انتخاب کنن در طی این گفتگو و انتقال اطلاعات، تغییر رویه بدن یا نه. در غیر اینصورت ما اجازه نداریم نیازهای خودمون رو بر جایگاه نیازهای عزیزانمون ارجح بدونیم.